آخرین مطالبدانلود رمان PDFرمانرمان های حمایتیصفحه اصلیلیست کامل رمان ها
رمان کامل صیغه اجباری

رمان صیغه اجباری
ژانر:عاشقانه
فصل دوم رمان صیغه اجباری در کانال تلگرام شصت تیپیا در حال انتشاره زود به کانالمون بپیوندید باسپاس
پارت اول تا اخر انتهای صفحه
قسمتی از رمان
با سیلی محکمی که تو گوشم زده شد پرت شدم روی زمین سرد که از برف پوشیده شده بود و صدای داد پدرم
بود که به هوا رفت:
_دختره نمک نشناس میخوای برادرت قصاص بشه آره ؟!
با گریه سرم و به نشونه ی نه تکون دادم و با گریه نالیدم:
_بابا من نمیخوام خونبس بشم نمیخوام صیغه ی ارباب بشم…
کمربندی که تو دستش بود و محکم به کمرم کوبید که آخ بلندی گفتم و اشکام روی گونه هام جاری شد
_خفه شو دختره ی سلیطه نمک نشناس انقدر میزنمت بمیری …
کمربندش و بی وقفه روی سر و صورتم میکوبید با گریه التماس میکردم ولم کنه
ولی اون بیرحمانه بدون توجه به التماس و گریه هام و بی وقفه داشت کتکم میزد کم کم بدنم بیحس شد که صدای داد ارباب تو گوشم پیچید :
_داری چه غلطی میکنی مرتیکه ی عوضی ؟!
بلاخره دست از زدنم برداشت و با صدای لرزونی گفت:
_ارباب!
صدای عصبی ارباب بود که تو اون فضای سرد پیچیده شد:
_گفتم داشتی چه غلطی میکردی هان؟!
_ارباب این دختره ی سلیطه نمیخواد خونبس بشه برای همین..
_برای همین داشتی میزدیش؟!نکنه یادت رفته کسی حق نداره دست روی چیزی که مال منه بلند کنه بجز خودم؟!هان؟!
_ببخشید ارباب.
صدای سرد و جدی ارباب بود که بلند شد:
_ببرید فلکش کنید صد ضربه شلاق تا برای همه درس عبرت بشه.
با شنیدن حرفاش خواستم بلند بشم و بگم و بابام و ول کنند که دردی تو سرم پیچید و تاریکی مطلق.
با شنیدن صداهایی کنار گوشم چشمام و به آرومی باز کردم با دیدن دو تا دختر جوون کنارم روی تخت نیم خیز شدم
که سوزش توی کمرم باعث شد آخ بلندی بگم و اشک تو چشمام جمع شد با شنیدن صدای دختر جوون نگاه اشکیم و بهش دوختم که با صدای شیرینی گفت:
_آروم باش خانوم جان تکون نخورین کمرتون ضرب دیده باید استراحت کنین.
رو کرد به سمت اون یکی دختری که با نگرانی نگاهم میکرد و گفت:
_سهیلا برو به ارباب خبر بده خانوم جان بهوش اومده.
پارت1
پارت2
پارت3
پارت4
پارت5
پارت6
پارت7
پارت8
پارت9
پارت10
پارت11
پارت12
پارت13
پارت14
پارت اخر
